موسسه ورزشی ترلان قشقایی شاهین شهر
ماموریت این وبلاگ، اطلاع رسانی در خصوص ورزش قشقایی های شاهین شهر

قشقایی بشارت

 

بار دیگر پرچمداران حماسه جنوب به میدان می آیند

 

مراسم افتتاحیه باشگاه فرهنگی ورزشی قشقایی

 

وعده دیدار: 5شنبه 24 بهمن ماه 1392

 

شیراز - میدان احسان - تالار مجموعه فرهنگی احسان
ساعت :18


 




تاریخ: چهار شنبه 23 بهمن 1392برچسب:باشگاه فرهنگي ورزشي قشقايي,
ارسال توسط اله کریم عباس نیا

قابل توجه برادران ايل قشقايي

عزيزان قشقايي

يكي از بهترين راه ها براي معرفي فرهنگ غني ايل قشقايي و كمك به تقويت فرهنگي كشور، اين است كه بتوانيم اين فرهنگ را تبليغ كنيم و آن را زنده نگهداريم. ما قشقايي جزء لاينفك بلكه مهمترين و حياتي ترين جزء اين كشور باستاني و اصيل هستيم.

اگر آموزش و پرورش عشاير سيار به همت بزرگمردي از ايل قشقايي توانست وضعيت فرهنگي ايران را از كشورهاي منطقه سالها جلو بندازد بايد بتوانيم با ابزار فوتبال بازهم به فرهنگ منطقه و در نهايت رشد معنوي آن اقدام كنيم.

عزيزان تيم فوتبال قشقايي به همت تعدادي از دوستان تشكيل شده و نياز به كمك و همياري شما عزيزان دارد. همانطور كه كليه تبريزي ها در هر نقطه اي از كشور دارند به تيم تراكتورسازي تبريز كمك مي كنند ما هم وظيفه داريم براي كمك به رشد ايل مان به اين تيم به هر طريقي شده كمك كنيم. پيشنهادي هم به متوليتن دارم و آن اينكه بتوانند با يك تيم قوي و علمي به اندازه كافي اعتمادسازي كنند تاب توانيم يك همدلي فرهنگي ايجاد كنيم.




تاریخ: شنبه 19 بهمن 1392برچسب:تيم قشقايي، دكتر بجفي,
ارسال توسط اله کریم عباس نیا
رفتارهای اخلاقی را از فرزندتان بخواهید و کوتاه نیایید. کارشناسان دریافته اند والدینی که فرزندان بااخلاق بزرگ می کنند، بر رفتارهای اخلاقی تاکید می کنند و از فرزندانشان توقع دارند مطابق ارزش های اخلاقی رفتار کنند.
آنها چگونه و از کجا دلسوزی ،مهربانی و دیگر ارزش های اخلاقی مهم را یاد می گیرند؟

آیا روش های علمی وجود دارد تا والدین جهت شکل دهی ویژگیهای کودکانشان ،از آنها بهره گیرند؟

اینها برخی از سوالاتی هستند که معمولا به ذهن والدین و دست اندرکاران پرورش و تربیت کودکان می رسد، به همین جهت ابتدا به اختصار نظرات برخی از مولفان و نظریه پردازان را مرور کرده و در پایان به ارائه چند راهکار ساده خواهیم


ادامه مطلب...
ارسال توسط اله کریم عباس نیا

در هفته پانزدهم ليگ برتر استان فارس، تيم فوتبال قشقايي با نتيجه دو بر صفر بر تيم مقاومت جهرم غلبه كرد. اين بازي رأس ساعت 14:30 روز پنجشنبه مورخ 10/11/92 در ورزشگاه شهيد دستغيب شيراز برگزار گرديد.




ارسال توسط اله کریم عباس نیا

ظلمونان دستگاهي قوران بي خبر           يقيلر بو دستگاه ناتمام بيرگون

عاقبت ورير تخم مكافات ثمر                    چكيلير ظالمنان انتقام بيرگون

 

خيال اد اولموشانگ شاهلارونگ شاهي   ارتردميشنگ آسمانا دستگاهي

آخر آغشام اولور عمرونگ صباحي            بو صبح دولتنگ اولور شام بيرگون

 

پيغمبر كيم باس سانگ معراجا قدم         علي كيم چالاسانگ شمشير دودم

جمشيدتك دولتنگ تخت و ملك و جم      گدر جم حشمتي قالور جام بيرگون




تاریخ: یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:مأذون,
ارسال توسط اله کریم عباس نیا

26 ديماه سالروز درگذشت دانشمند برجسته علوم بنيادي و يكي از افرادي كه نهضت علمي كشور مديون بي چون و چراي اوست مي باشد. همه ي ما مديون هستيم كه ايشان را به جامعه علمي كشور، به عنوان يك الگوي ناب و ايراني معرفي كنيم. بي ترديد راهي را كه او آغاز كرده بي راهرو نخواهد ماند و يقيناً جوانان برومند ايراني اين نهضت علمي را ادامه خواهند داد. در ضمن سال گذشته خاطرات زيادي از ايشان در وبلاگ نوشتم كه دوستان مي تواننند استفاده كنند.




ارسال توسط اله کریم عباس نیا

اي اردشير

اي شير بيشه علم و دفاع و جنگ

اي برتر ز صد رستم

اي آرش كمانگير را تو مرهم

البرز از شكوهت حيران زده

زاگرس ز داغت ماتم زده

اشك شاگردانت ز آه خشكيده

.......

اردشير حسين پور يكي از ثمرات انقلاب اسلامي بود.




تاریخ: چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:اردشير حسين پور, ,
ارسال توسط اله کریم عباس نیا
ارسال توسط اله کریم عباس نیا




تاریخ: چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:26 ديماه,
ارسال توسط اله کریم عباس نیا

به مناسبت87 سالگي استاد محمد بهمن بيگي بنيانگذار آموزش عشايري كشور

مردي به وسعت تاريخ

يحيي رحيمي

 

استاد »محمد بهمن بيگي« پس از تحمل درد و رنج دو عمل جراحي، مدتي است با داشتن مشكل حركتي دوران نقاهت را مي گذرانند. اگر به دليل دست و پنجه نرم كردن با مسايل و مشكلات و گرفتاري ها و دردهاي ساليان زندگي سرشار از عشق و حماسه خود آبديده بوده و ناراحتي هاي جسمي با آن روحيه قوي و بالنده برايش طاقت فرسا نباشد، بي شك براي او كه در يك سياه چادر عشايري چشم به جهان گشوده و با دشت ها و كوه ها و چشمه‌هاي درنا چشم الفتي ديرين دارد. فاصله از آن خرمنگاه ها و كوره راه ها و مراتع لميده زير تيغ هلاك آفتاب و دامنه كوه هاي سر به فلك كشيده سفيدپوش كه هنوز هم هر يك زخم تيرك هاي كلاس هاي چادري بچه هاي محروم عشايري در پهن دشت سرزمين ما در سينه دارند و آن اهتزاز پرچم ايران در فراز هر چادر كه آيه هاي شجاعت و جوانمردي را در آسمان ها مي پاشند برايش جان فرساتر است.

آنچه مسلم است دوست و دشمن، بي سواد و باسواد، ايراني و خارجي از دم كار كارستان (آموزش عشايري) اين ايلياتي درس خوانده را كه همه تار و پود وجودش از عشق او به ايل و تبارش سرشار است، حماسه مي دانند بي آن كه كوشش ها و دوندگي هاي خستگي ناپذيرش در شكل گيري اين حركت اثرگذار و ماندني مورد تأكيد همه جانبه قرار گرفته باشد، بايد اذعان كرد، خدا سال از خودگذشتگي هاي او، آن هم با دست خالي مي تواند براي همه فرزندان مستعد ما اميدآفرين باشد كه ما با آنچه خود داريم مي‌توانيم قد بكشيم و با استعانت از درگاه باريتعالي نشانه هاي يأس و نااميدي را به خاك سياه بسپاريم همان كاري كه محمد بهمن بيگي به سامان رسانيد.

از مشكلات، بي تفاوتي ها و دست كم گرفتن ها نااميد نشد و ايمان داشت به كاري كه شروع كرده بود تا جايي كه مخالفين را هم به تحسين واداشت. چنين بود كه يك تنه از قله‌هاي سر به فلك كشيده مشكلات و كارشكني ها و موش دواني ها بالا رفت. در حالي كه چه بسا دلسوزان هم به موفقيت هاي او اميد چنداني نداشتند. مگر نه اين است كه به تمامي تنها بود. تنهايي به همراه در به دري ها و سختي هاي بسيار.

او تا خودي احساس كند پدر را در تبعيد11 ساله تهران سراغ گرفت. رضاشاه، پدر را به همراه عده اي ديگر كه عليه مظالم و جور و ستم حاكميت قيام كرده بودند، به تبعيد كشانده بود. مادر هم به اتهام پشتيباني از ظلم ستيزان ايلي سهم چهار سالي از تبعيد را تجربه مي كرد.

چنين بود كه به دنبال تبعيد خان و خاتون دودمان، صداي بع بع بره ها و شيهه اسب ها در اطراف شد. چادرهاي بهمن بيگي ها نمي‌پيچيد چرا كه علاوه بر احشام، مايملك خانواده محتشم ايلي آنها هم غارت و يا مصادره شد.

استاد از آن ساليان آلوده به اشك و آميخته به خون دلسوخته مي گويند: »... در ايام تبعيد بيش از همه پدر سختي هاي بسيار را لمس كردند. او كه در ميان ايلياتي هاي پرعاطفه و مهربان با كلي احترام با ناز و نعمت و بالندگي و نازپروردگي قد كشيده بود، عدم دسترسي به منابع مالي خود از يك طرف و مشكل تهيه غذا و پخت و پز و شستن لباس و چه... چه و زندگي در اتاقكي سرشار از تنهايي و بي كسي برايش كشنده بود...«

اگر در آثار استاد گذر از آن ساليان عينيت دارد، همين طور در كتاب هايي كه شاگردانش حشر و نشر داده اند جسته و گريخته گذر ايام بنيانگذار آموزش عشايري كشور رقم زده شده است ليكن محور موضوعات بازتاب داده شده، چند و چون امر آموزش است. اين مهم را در سخنراني هاي انجام شده در بزرگداشت ايشان توسط انجمن آثار و مفاخر فرهنگي همين طور ويژه نامه كيهان فرهنگي(23 آذر ماه84) برجسته بوده و اهداي جايزه بين المللي يونسكو تأكيد جهاني بر اين مقوله است. ليكن نبايد ديگر فضاهاي باارزش محدوده فرهيختگي و انديشه آفريني شان تحت الشعاع قرار گرفته و به سايه كشانده شود. به زبان ديگر پشتوانه اين حماسه آفرين و آفريننده مكتب عشق، ايمان و پشتكار عاشقي بود كه جز عشق به مفهوم واقعي كلام ديگري عظمت آن را بر نمي تابد.

حركت ابتدا از آموزش بچه هاي قشقايي شروع شد. بعد خوزستان، كردستان، آذربايجان، سيستان و بلوچستان و هر جا و مكاني كه مأمن عشاير ستم ديده ما بود تحت پوشش قرار گرفتند. شايد اشاره به مواردي از چگونه بودن و چگونه شدن اين حركت عظيم نشانه هايي را شفاف كند.

بهمن بيگي در مصاحبه با Pierre-oberling در ارديبهشت1336 گفته است: »... تا همين اواخر هيچگونه معلم و مدرسه اي در ميان عشاير وجود نداشت. در حدود5 سال پيش دكتر گلن گالن از اصل چهار، آقاي كريم فاطمي از وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) و اينجانب تصميم گرفتيم مدارس يا كلاس هاي متحركي تأسيس و سازماندهي كنيم كه با كوچ فصلي قشقايي ها هماهنگ باشد. اما وزارت اعلام كرد كه نه پول دارد و نه معلمي كه در اختيار ما بگذارد...«

(منبع: كوچ نشينان قشقايي فارس، صفحه254)

در گزارش سخنراني هاي بزرگداشت هشتاد و پنجمين سال زندگي پربار استاد در انجمن مفاخر فرهنگي(30 آبان1384) همين طور ويژه نامه كيهان فرهنگي براي ايشان به شماره(230 آذر ماه1384) مي خوانيم:

»... كاري كه استاد بهمن بيگي سي سال بر آن همت گذاشت تأسيس چند هزار مدرسه عشايري، تربيت حدود10 هزار معلم عشايري، باسواد كردن تعداد500 هزار نفر از فرزندان عشاير، راه اندازي دبيرستان عشايري، تأسيس دانش سراي عشايري در سال1346...« بوده است.

فراز و نشيب ساليان زندگي بهمن بيگي را نمي توان در كتاب هاي چاپ شده از جمله: افسانه اي، قصه آفتاب، طلاي شهامت و... باز شناخت. چرا كه شرح حال و تراجم احوالش از بازگشت به شيراز و ثبت نام در رشته رياضي بعد تغيير رشته تحصيلي به ادبي آن هم با پادرمياني زنده ياد »محمدجواد تربتي« رييس وقت دبيرستان سلطاني كه از زبان خود استاد در نوار ضبط من نشسته است، خود كتابي است و كتابي ديگر از ملاحظات و مشاهدات و ديده‌ها و شنيده هايم درباره او به شرط خروج از بايگاني ذهني مي توانند خواندني و شنيدني براي همگان به ويژه جوانان نسل ها باشد.

استاد موفقيت هاي ماندگار خود را به برگرفته اي از ضرب المثلي نسبت مي دهد كه در ميان ايل قشقايي جاري است كه مي‌آورم: »... درس را شروع كردم كه اين را بخت مي دانم، البته باهوش هم بودم، اگر خنده تان نگيرد، در قشقايي گوش بزرگ را علامت هوش بسيار مي دانند، من هم گوش بزرگ دارم، اينه، ها...«

اشاره به گوش ها،

»از سخنراني در انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، منبع، قصه آفتاب صفحه137)

باور كرده ام اگر زندگي نامه نويسان و يا حتما شاگردان استاد پرداخت هايي كه به استادشان مي دهند به اين مهم بپردازند كه محمد بهمن بيگي علي رغم همه موفقيت ها و موقعيت ها و آشنايي به چند زبان خارجي، همان بهمن بيگي قشقايي، است با پاسداشت همه ارزش ها كار بزرگي به سامان مي رسانند.

استاد بهمن بيگي هرگز از ايل و تبار خود عبور نكرد، با زرق و برق شهري پوست اندازي ننمود. بخاراي او ايلش است. دوران جواني و دانشجويي او در كشورهاي حزب روسياه توده مياندار بود. انگ روشنفكر تنها در پيشاني اعضاي حزب مي نشست. بسياري از جوانان را جذب كرد. نهايت بسياري از جوانان را جذب كرد. نهايت بسياري را به كشتن داد. نيماي بزرگ در خاطرات خود به اين مهم اشاره كرده اند كه خون بسياري از جوانان وطن ما به گردن سران حلقه به گوش و نوكر صفت آنهاست. در آن حال و هوا و سربازگيري حزب از دانشجويان، دهن كجي بهمن بيگي به باغ سبز حضرات آن هم در اوج روزهاي تبار و جز وفاداري به ميراث هاي ارزشي، توجيه ديگري ندارد.

بهمن بيگي نه تنها قلمي روان و ذهني پويا دارد از قبل بسيار خوانده ها، خود نيز خوانندگان بسيار دارد. شوق و علاقه و اشتياق به مطالعه را از معلم خود مرحوم استاد دكتر مهدي شيرازي شاعر بزرگ دارد.

به ياد مي آورد:

تازه در دبيرستان سلطاني جا به جا شده بودم كه با استاد دكتر حميدي به عنوان دبير ادبيات آشنا شدم. براي اولين موضوع انشا سردستي سياه مشقي نوشتم تا صفر نگيرم به همان نشاني تا سر كلاس خواندم استاد پسنديد و تشويقم كردند. موضوع انشا بعدي را خوب به ياد دارم كه درباره سعدي و مولوي بود اين كه كداميك را بيشتر دوست داريد.

»... آنچه به ياد دارم همين قدر كه نوشته بودم، من چه مي دانم؟ چه جوري بدانم؟ ديوان سعدي را از دور ديده ام، مولوي را نه. اگر از من مي پرسيدند ميش چند ماهه مي‌زايد، جاجيم گران تر است يا گليم، خر بيشتر بار مي برد يا گاو؟ خيلي راحت پاسخ مي‌دادم ولي...

استاد حميدي كارم را بسيار پسنديد، خيلي زياد، خطاب به بچه ها گفتند، انشا يعني همين با فكر نوشته شده است. آنگاه مخاطبم قرار دادند و فرمودند: بهمن بيگي تو نويسنده بزرگي مي شوي. به شرطي كه از همين حالا مطالعه را با نظر خود من شروع كني.

راستش من شاگرد ظلم كشيده و بيچاره دبيرستان بودم. اموالمان پس از تبعيد پدر و مادر به تهران به غارت رفته بود. مادر در پايان تبعيد چهار ساله به محض ورود به ايل توانسته بود به كمك دو نفر از چوپانان ما كه وفادار مانده بودند، آخرين مانده‌ها از گله هاي گوسفند، اسب ها و شترها را جمع و جور كرده ضمن تهيه ناني براي خود و بچه ها، شندرغازي هم براي پدر ارسال كند. با اين سوابق معلوم بود كه تهيه و تدارك كتاب براي مطالعه مقدور نبود بي آن كه در اين مقوله سخني ساز كنم استاد مرا به خانه شان برد و اولين كتاب را كه بينوايان ويكتورهوگو بود، در اختيارم گذاشت.

پس از مطالعه هر كتاب، خلاصه متن و چند و چون كلي را به عرض مي رساندم. بدين ترتيب آن بزرگوار آتش عشق مطالعه را در تار و پودم شعله ور كردند آن چنان شناختي از من پيدا كردند كه هنوز نمرات20 پاي انشاهاي كلاس هاي دبيرستان سلطاني خشك نشده بود كه افتخار نوشتن مقدمه »اشك معشوق« يكي از آثارشان را به عهده ام گذاشتند.

شايان ذكر است كه فريدون توللي شاعر معروف از همكلاسان استاد در دبيرستان بودند.

سال1324 »عرف و عادت در عشاير فارس« اولين كتابش منتشر گرديد. در مجلات مهم آن ايام يعني مجله سخن و پيام نوين در متن و حاشيه آن مطالب قابل استفاده اي رديف گرديد. صادق هدايت نيز نويسنده را مورد تقدير و تشويق قرار داد و بهمن بيگي اين موقعيت را فراهم كرد تا در نشست هاي ادبي به ميان داري صادق هدايت تشكيل مي شد و اهل قلم اسم و رسم دار حاضر مي شدند شركت، بدين ترتيب با اغلب نويسندگان آشنا و برو بيا پيدا كرد. از جمله با جلال آل احمد.

بهمن بيگي از جلال چنين ياد مي كند:

آل احمد را آدم خوبي مي دانم، حقه باز نبود، شارلاتان نبود، به ادبيات و اهل قلم احترام مي گذاشت از سبك نگارش او خوشم مي آمد، هر چند كه از طريق آثارش كه در مجله سخن چاپ مي شد، با نامش آشنا بودم ولي براي من افتخاري بود كه در نشست هاي صادق هدايت اجازه جلوس در كنار اين بزرگان را داشته باشم.

بسيار مورد توجه صادق هدايت و صادق چوبك بود. با ابراهيم گلستان آمد و شد داشت.

هر چند اظهارنظر استاد بهمن بيگي درباره بزرگان شعر و ادب در اين مختصر نمي گنجد، ليكن به عنوان حسن ختام فرمايش ايشان در پاسخ سؤال اين قلم در مورد نيما را مي آورم كه گفت:

نيما براي من كه دانشجوي حقوق بودم، تازه ظهور كرده بود. با مطالعه »افسانه« شيفته اش شدم. سراغش را در مجله موسيقي گرفتم مجله موسيقي به زعامت ضيا هشترودي و با حمايت صادق هدايت، مسعود فرزاد و هنرمند معروف عبدالحسين نوشين منتشر مي شد. دانشجوي بي پولي بودم، فرزند تبعيدي11 ساله، در هواي گرم تهران آن هم با پاي پياده، خود را به مجله رساندم اجازه ورود به تحريريه را گرفتم، هشترودي و صادق هدايت و فرزاد بودند، هدايت را مي شناختم سلام كردم، با ديدن دانشجوي خسته و جست و جوگر كنجكاو شدند.

گفتم براي ديدن آقاي نيما آمده ام. صادق هدايت كه اهل طنز و شوخي بود گوشه اي را نشانم داد و گفت: آن جانور كه آنجا نشسته خودش است.

با نيما حرف زديم. بيشتر درباره افسانه، اولين آشنايي با نيما چنين بود. بعدها وضع مالي من اجازه نمي داد كه بروم و پيدايشان كنم.

خاتون خانه استاد، جفت مناسب اين فرهيخته كه سال ها در كنارش بوده،تيماردار مردي كه بدون شك مي داند چه بايد بكند براي جاودانه اي كه همسرش باشد. همسري كه با تسلم بچه هاي عشاير چه بسا پزشكان، مهندسين، قضات، استادان دانشگاه و... كه هر يك از مفاخر ما هستند خدمت بزرگي را به سامان رسانيده است.

عمرشان دراز باد

نوشته شده در شنبه یازدهم خرداد 1387ساعت توسط رضا حسن زاده| آرشيو نظرات |



ارسال توسط اله کریم عباس نیا